در تهرانپارس

مجله اینترنتی کاشت مو

در تهرانپارس

۴ بازديد
ماشین حالا به آرامی پیش می‌رفت و وقتی قهرمان ما جرأت کرد نگاهی سریع از زیر پوشش خود بیندازد، متوجه شد که آنها در امتداد جاده‌ای چنان تاریک و باریک حرکت می‌کنند که مانند یک تونل پر از برگ به نظر می‌رسد. تاریکی غم‌انگیز و سکوت مطلق این منطقه‌ی منزوی، عمل این یاغیان را سیاه‌تر جلوه می‌داد. اکنون هیچ شکی در ماهیت مجرمانه‌ی اقدام جسورانه‌ی آنها وجود نداشت. زیرا مطمئناً هیچ موجود متمدن و قانون‌مداری در چنین بیابان دورافتاده‌ای که اکنون آنها را در خود محصور کرده بود، زندگی زنانه شیک نمی‌کرد.

خیلی زود ماشین ایستاد و قلب تپنده‌ی پی‌وی تقریباً همزمان از تپش ایستاد. فرض کنید ردا را بالا بزنند؟ چه کار می‌کردند؟ و دقیقاً به همان اندازه، او چه کار باید می‌کرد؟ یک انگیزه‌ی ناگهانی برای کنار گذاشتن سالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد تار مهربانانه‌اش و فرار برای هر آنچه که ارزشش را داشت، او را فرا گرفت. اما او به آن هفتاد تپانچه و دو بلک جک فکر کرد و خودداری کرد. آیا باید با جسارت، مانند قهرمان یک کتاب دسالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد ان، با آنها روبرو می‌شد و در تهرانپارس می‌گفت: “ها، ها، تو شکست خوردی.

چشمان دیده‌بان تو را در حال فرار تعقیب کرده و تو گیر افتاده‌ای!” نه، او این کار را نمی‌کرد. یک دیده‌بان باید محتاط باشد. او زیر ردای بوفالو می‌ماند. کمی بعد، صدای غیرقابل انکاری را شنید و حس غیرقابل انکاری از برخورد ماشین به نوعی پناهگاه را تجربه کرد. صدای دزدها متفاوت و توخالی‌تر از صداهایی بود که در فضاهای کوچک داخل خانه شنیده می‌شد. انگار پژواکی کوچک در آنها وجود داشت. پی وی هریس، دیده‌بان، نمی‌دانست کجسالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد یا چه خبر سالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد ، اما احساس می‌کرد چهار دیوار او را احاطه کرده‌اند. نقشه داشت ضخیم‌تر می‌شد. و حالا که هیچ هوای آزادی در اطرافش آرایشگاه زنانه نمی‌وزید، زیر آن ردای سنگین خفه می‌شد.

یکی از مردها پرسید: «وسایل کجسالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد ؟» دیگری در طرشت گفت: «روی صندلی عقب.» پی وی لرزید. مرد اضافه کرد: «اوه، نه، فکر کنم روی زمین سالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد . فکر کنم فنجان نقره‌ای را زیر صندلی عقب گذاشتم…» پی وی لرزید.

پس آنها داشتند جام‌های نقره می‌دزدند. «یا آنجا یا… اوه، اینجسالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد .» پی وی دوباره نفس کشید. سپس دیگر صدایی نشنید. اما صداهای دیگری شنید. صدای جیرجیر یک درِ سنگینِ چرخان زنانه طرشت را شنید.

صدایی شنید که انگار از داخل قفل یا چفت می‌شد. سپس صدای کوبیده شدن در دیگری و صدای خفه و فلزی مانند قفل کردن آن از بیرون را شنید. سپس صدای قدم‌هایی را شنید، ضعیف‌تر، ضعیف‌تر… سپس صدایی شنید که به نظرش آشنا آمد. نمی‌توانست آن را به چیز خاصی تشبیه کند، اما آشنا به نظر می‌رسید، نوعی صدای دنگ دنگ و فلزی. سپس صدایی شنید که می‌گفت: «بگذار به او دست بزنم، هلش بدهم، نگهش دارم، درست سالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد .» خون پی وی یخ زد. داشتند کسی را آنجا می‌کشتند.

شاید یک دوشیزه بیچاره اسیر… سپس دیگر صدایی نشنید. فصل هشتم یک کشف صدای شوم چرخیدن درها و صدای به هم خوردن منگنه‌ها و قفل‌ها به پی‌وی کاملاً قطعی فهماند که زندانی سالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد ، و از فکر اینکه در سیاه‌چالی محبوس شده باشد که به سختی می‌توانست دستش را جلوی صورتش ببیند، وحشتی سراپای وجودش را فرا گرفت.
تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.