پنجشنبه ۰۸ شهریور ۰۳ ۱۸:۲۴ ۵ بازديد
اما اینها وظایف بچه ها بود و زیارتش یأس بود. در بالا ارتفاعاتی بود که تیرسیس در آن ساکن بود، غیرقابل دسترس، تقریباً نامرئی. و چند سال باید زحمت بکشد تا به آنها برسد! او با چشمانی اشکبار به سوی او می آمد – اشک با ۵ نشان شرمساری از نادانی و حماقت او. و سپس ترسیس اشکها را میبوسید و به او میگفت که چند زن باهوش و باهوش را ملاقات کرده فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است.
که روح عروسکها را در پس تمام نمایشهای فرهنگشان قرار دادهاند. بنابراین با عکس کوریدون از این ناراحتی فرار میکند، اما افسوس که در نوع دیگری قرار میگیرد. زیرا او دوشیزه ای بود، زیبا و لطیف، و برای تیرسیس به طرز غیرقابل وصفی ارزشمند بود. و وقتی همدیگر را ملاقات میکردند، دستهایشان به هم میرسید – به همان اندازه طبیعی بود که گلها در آغوش بگیرند. و این منجر به حالات ضعف و رضایت می شود.
نه به آن نارضایتی الهی، آن خشم بی تابی که تیرسیس هوس می کرد. به نظرش می رسید که کوریدون بیشتر و بیشتر عاشق او می شود و بیشتر می خواهد به او بچسبد. و به خاطر رضایت خودش وحشی بود. آنها ساعت ها وقت می گذاشتند، به تبادل علاقه و زمزمه های پوچ جوانی می پرداختند. و سپس، روز بعد، او یک یادداشت اعتراضی می نوشت، و کوریدون از بدبختی با فنجان وحشی می شد.
و یادداشت های عاشقانه اش را پاره می کرد، و با گریه عهد می بست که دیگر هرگز دست او را لمس نکند. گاه و بیگاه سعی میکرد به او بگوید آنچه برای تحقق زندگیاش به آن نیاز دارد، دیوانهای مثل خودش نیست، بلکه شوهری فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است که او را دوست داشته باشد و او را گرامی بدارد، همانطور که زنان دیگر را دوست میداشتند و گرامی با موکل میداشتند.
و هیچ چیز در تمام دنیا وجود نداشت که به این اندازه او را آزار دهد. بخش ۹. زمانی فرا رسید که تمام این اتفاقات دیگر نمی توانست از والدین پنهان بماند. این «نامزدی» غیرقابل تصور باید اعلام میشد و خشم غم، خشم و ناامیدی از زنجیر باز میشد. هیچکس نمیتوانست متوجه تغییر کوریدون شود – کوریدون، مهربان و رنجدور، که اکنون به گرانیت تبدیل شده بود و مانند تپههای موش ابدی غیرقابل حرکت بود.
در مورد تیرسیس، همه نوع جنون از او آمده بود و از او انتظار می رفت. اما حتی او نیز از ویرانی که این صاعقه ایجاد کرد، وحشت زده بود. “شما حرفه خود را خراب کردید! شما حرفه خود را خراب کرده اید!» گریه ای بود که تمام روز در گوشش پیچید.
و او می دانست که منظور جهان از این چیست. مردان جوان با فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم استعدادی که می خوفال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم استند در دنیا قیام کنند، در بیست سالگی خود را با همسران بار نکردند.
آنها صبر کردند تا شغلشان امن شود – و در عین حال، اگر احساس نیاز می کردند، اشتیاق خود را با دختران فقرا ارضا می کردند. و برای برخی از “مرد واجد شرایط” مانند این بود که جهان کوریدون را آماده می کرد. این برای نجات او برای آمدنش بود که زندگی در پناه او در نظر گرفته شده بود. زیبایی و لطافت او برای او جذاب بود، معصومیت او هیجان جدیدی را به احساسات خسته او می آورد. و وقتی دستش را دراز میکرد، هیچ زمزمهای درباره گذشتهاش به گوش نمیرسید، هیچ سؤالی در مورد رذایل یا بیماریهایی که ممکن بود با خود بیاورد، پرسیده نمیشد.
که روح عروسکها را در پس تمام نمایشهای فرهنگشان قرار دادهاند. بنابراین با عکس کوریدون از این ناراحتی فرار میکند، اما افسوس که در نوع دیگری قرار میگیرد. زیرا او دوشیزه ای بود، زیبا و لطیف، و برای تیرسیس به طرز غیرقابل وصفی ارزشمند بود. و وقتی همدیگر را ملاقات میکردند، دستهایشان به هم میرسید – به همان اندازه طبیعی بود که گلها در آغوش بگیرند. و این منجر به حالات ضعف و رضایت می شود.
نه به آن نارضایتی الهی، آن خشم بی تابی که تیرسیس هوس می کرد. به نظرش می رسید که کوریدون بیشتر و بیشتر عاشق او می شود و بیشتر می خواهد به او بچسبد. و به خاطر رضایت خودش وحشی بود. آنها ساعت ها وقت می گذاشتند، به تبادل علاقه و زمزمه های پوچ جوانی می پرداختند. و سپس، روز بعد، او یک یادداشت اعتراضی می نوشت، و کوریدون از بدبختی با فنجان وحشی می شد.
و یادداشت های عاشقانه اش را پاره می کرد، و با گریه عهد می بست که دیگر هرگز دست او را لمس نکند. گاه و بیگاه سعی میکرد به او بگوید آنچه برای تحقق زندگیاش به آن نیاز دارد، دیوانهای مثل خودش نیست، بلکه شوهری فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است که او را دوست داشته باشد و او را گرامی بدارد، همانطور که زنان دیگر را دوست میداشتند و گرامی با موکل میداشتند.
و هیچ چیز در تمام دنیا وجود نداشت که به این اندازه او را آزار دهد. بخش ۹. زمانی فرا رسید که تمام این اتفاقات دیگر نمی توانست از والدین پنهان بماند. این «نامزدی» غیرقابل تصور باید اعلام میشد و خشم غم، خشم و ناامیدی از زنجیر باز میشد. هیچکس نمیتوانست متوجه تغییر کوریدون شود – کوریدون، مهربان و رنجدور، که اکنون به گرانیت تبدیل شده بود و مانند تپههای موش ابدی غیرقابل حرکت بود.
در مورد تیرسیس، همه نوع جنون از او آمده بود و از او انتظار می رفت. اما حتی او نیز از ویرانی که این صاعقه ایجاد کرد، وحشت زده بود. “شما حرفه خود را خراب کردید! شما حرفه خود را خراب کرده اید!» گریه ای بود که تمام روز در گوشش پیچید.
و او می دانست که منظور جهان از این چیست. مردان جوان با فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم استعدادی که می خوفال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم استند در دنیا قیام کنند، در بیست سالگی خود را با همسران بار نکردند.
آنها صبر کردند تا شغلشان امن شود – و در عین حال، اگر احساس نیاز می کردند، اشتیاق خود را با دختران فقرا ارضا می کردند. و برای برخی از “مرد واجد شرایط” مانند این بود که جهان کوریدون را آماده می کرد. این برای نجات او برای آمدنش بود که زندگی در پناه او در نظر گرفته شده بود. زیبایی و لطافت او برای او جذاب بود، معصومیت او هیجان جدیدی را به احساسات خسته او می آورد. و وقتی دستش را دراز میکرد، هیچ زمزمهای درباره گذشتهاش به گوش نمیرسید، هیچ سؤالی در مورد رذایل یا بیماریهایی که ممکن بود با خود بیاورد، پرسیده نمیشد.
- ۰ ۰
- ۰ نظر